داستان من بی تو نمیتونم(قسمت۵)

𝗔𝘁𝗼𝘀𝗮 𝗔𝘁𝗼𝘀𝗮 𝗔𝘁𝗼𝘀𝗮 · 1400/04/31 10:51 · خواندن 1 دقیقه

سلام دوستان اومدم با قسمت ۴ داستان من بی تو نمیتونم؛برید ادامه مطلب.

آدرین:رفتم پیوی مرینت و بهش پیام دادم ولی جوابی دریافت نکردم،با خودم گفتم حتما کار داره ولی فردا صبح که بیدار شدم بازم جوابی دریافت نکردم💔

رفتم مدرسه ولی خبری از مرینت نبود خدایا یعنی مرینت کجاست..

آلیا مرینت و ندیدی؟

آلیا:نه منم نگرانشم امروز نیومد بهش زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود پیامم دادم ولی جوابی دریافت نکردم

آدرین:پدر و مادر مرینت اومده بودن مدرسه و قیافشون خیلی نگران به نظر میرسید

 

مرینت:چشمامو باز کردم.....مممن کجام

دست و پاهام بسته بود

کمککککک کسی نیست؟!ترخدا کمک کنید🤐😓

یهویی یه مرد قد بلند با ماسک وارد اتاق شد دددستش.....


کاتتت شرمنده تموم شد بای تا پارت بعدی.👋🏻