داستان من بی تو نمیتونم(قسمت۲)
سلام دوستان عزیز امروز اومدم با قسمت ۲ داستان من بی تو نمیتونم.برید ادامه مطلب.
مرینت:یهویییی...دیدم آدرین داره میاد طرف من..ولی من ترسیدم و فرار کردم،رفتم دستشویی آب زدم به صورتم.خدا خدا میکردم.
آدرین:میخواستم برم دنبال مرینت که دیدم فرار کرد،زنگ خورد و به صف رفتیم کلاس.عه مرینتم که تو کلاس ماست یعنی...ما همکلاسی هستیم؟
مرینت:یاخود خدا؛اینکه آدرینه.😨
آلیا:چیشده مرینت؟
مرینت:هی...هیچی..چیزی نشده.😓😞
معلم:سلام من خانم لوسیل هستم ،معلم جدیدتون....(معلمه داشت توضیحاتی رو میداد.)
آدرین:😫
نینو:سلام من نینیو هستم اسم تو چیه؟
آدرین:اسم من..ام آدرینه،راستی خوشبختم.
نینو:همچنین
مرینت:زنگ ناهار بود رفتیم سینی هامون رو برداشتیم ناهار بخوریم.
آدرین:ام ببخشید.
مرینت:🤤آدرین بود!فرار کردم رفتم تو میز ناهار خوری شلوغ..ولی....
خوب دوستان این پارت تموم شد تا پارت بعدی خدافظ.